اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین

چند حدیث از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام


مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد. 

نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.

كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.

امام حسن ابن علی العسکری علیهما السلام

منبع



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: امام شناسی, نماز شب, امام حسن عسکری علیه السلام, امام یازدهم ع, پدر امام زمان عج, تولد امام حسن عسکری ع, رندگینامه امام حسن عسکری ع,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : سه شنبه 1 اسفند 1391
زمان : 20:55
زندگی امام یازدهم علیه السلام در یک نگاه


 زندگينامه امام حسن عسگري (ع)

نام: حسن بن علي.

كنيه: ابومحمد.

القاب: عسكرى، زكى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسكرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نيز گفته مى‏شد.)

منصب: معصوم سيزدهم و امام يازدهم شيعيان.

تاريخ ولادت: هشتم ربيع الثانى سال 232هجرى.

همچنين چهارم و دهم ربيع الثانى نيز نقل شده است. در مورد سال تولد ايشان نيز برخى گفته‏اند كه 231 هجرى بوده است.

محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: ابوالحسن، على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع).

نام مادر: حُديث، كه او را جدّه مى‏گفتند.

برخى نام او را سليل و برخى ديگر، سوسن نقل كرده‏اند. اين بانوى پاكيزه، كه در عصر خويش از بهترين زنان عالم بوده و مفتخر به همسرى ذريه پيامبر اكرم(ص) است، در ولايت خويش پادشاه زاده بود. امام هادى(ع) در شأن او فرمود: سليل، دور از هر آفت، پليدى و آلودگى است.

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، حضرت امام هادى(ع)، در سال 254 تا سال 260هجرى، نزديك به شش سال.

تاريخ و سبب شهادت: هشتم ربيع الاول سال 260 هجرى، در سن 28 (يا 29) سالگى، به وسيله زهرى كه معتمد عباسى به آن حضرت خورانيد.

محل‏دفن: سامرا (درسرزمين عراق‏كنونى)، در جوار مرقد پدرش، امام‏هادى(ع).

همسر: نرجس (صيقل).

فرزند : ابوالقاسم، محمد بن حسن، صاحب الزمان(ع).

امام زمان(ع) تنها فرزند امام حسن عسكرى(ع) هستند. امام عسكرى(ع) تولد و زندگىِ تنها فرزندش را بر بيگانگان پنهان نگه مى‏داشت تا از سوى دشمنان اهل‏بيت(ع) و مزدوران خليفه‏آسيبى به وى نرسد. 

اصحاب وياران:
1. احمد بن اسحاق اشعرى.
2. احمد بن محمد بن مطهر.
3. اسماعيل بن على نوبختى.
4. محمد بن صالح همدانى.
5. عثمان بن سعيد عمروى.
6. محمد بن عثمان عمروى.
7. حفص بن عمرو عمروى.
8. ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى.
9. احمد بن ابراهيم بن اسماعيل.
10. احمد بن ادريس قمى.

در برخى منابع، تعداد اصحاب و ياران امام حسن عسكرى(ع) بيش از صد نفر ذكر شده است. 

زمامداران معاصر:
1. متوكل عباسى (232 - 247ق.).
2. منتصر عباسى (247 - 248ق.).
3. مستعين عباسى (248 - 252ق.).
4. معتز عباسى (252 - 255ق.).
5. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).
6. معتمد عباسى (256 - 279ق.).

از ميان خلفاى مذكور، تنها منتصر عباسى، فرزند متوكل به امام هادى(ع)، امام‏حسن عسكرى(ع) وعلويان و شيعيان آزارى نرساند و در ايام خلافت كوتاه مدت خويش احسان و خدمات شايانى به آنان نمود كه در مقايسه با ستمكارى‏ها و تعديات ساير خلفاى عباسى ناچيز است. 

رويدادهاى مهم:

1. وفات ابوجعفر، محمد بن على، برادر امام حسن عسكرى(ع) در سنين جوانى و تألّم شديد امام(ع) در مرگ او.

2. مسموميت و شهادت امام على النقى(ع)، پدر امام حسن عسكرى(ع)، در سال 254 هجرى، به دست معتمد عباسى.

3. بازداشت و زندانى شدن مكرر امام حسن عسكرى(ع)، در دوران حكومت مستعين، معتز، مهتدى و معتمد عباسى.

4. نفرين امام(ع) بر معتز عباسى، در زندان، و تأثير آن در خلع معتز و كشته شدنش به دست سرداران ترك.

5. حساسيت خلفاى بنى‏عباس، معاصر امام‏حسن عسكرى(ع)، درباره‏تولد و زندگانىِ حضرت‏مهدى منتظر(عج) و تلاش براى پيدا كردن و از بين‏بردن آن‏حضرت.

6. مسموميت و شهادت امام حسن عسكرى(ع)، توسط معتمد عباسى، در سال 260 هجرى. (1)


1. مناقب آل ابى طالب، ج‏3، ص‏526؛ اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج‏3، ص‏435.
 

برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت عليهم السلام " تاليف سيد تقى واردى

 منبع



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: امام شناسی, امام حسن عسکری علیه السلام, امام یازدهم ع, پدر امام زمان عج, تولد امام حسن عسکری ع, رندگینامه امام حسن عسکری ع,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : سه شنبه 1 اسفند 1391
زمان : 20:52
علم بهتر است یا ثروت؟


انا مدینة العلم وعلی بابها
پاسخ بی نظیر حضرت علی(ع) به علم بهتر است یا ثروت؟
جمعیت زیادی دور حضرت علی ( ع ) حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
-یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
-علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
 
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید :
یا اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد که آخر:جمعیت ایستاده بود پرسید:
-علم بهتر است یا ثروت؟
-علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
 
- در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،
-و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
 
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یاثروت؟
-حضرت‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.
 
-نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.
-حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
 
-با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
 
مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
-امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
 
مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.
 
-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید،
-که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
 
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…
 
-نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
 
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.
 
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.
 
“من شهر دانش و آگاهی هستم و علی دروازه ورود به آن شهر” پیامبر اسلام (ص)


:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: فضایل علی ابن ابیطالب علیه السلام, امام شناسی, امیر المومنین علیه السلام, من شهر علمم و علی درب آن است, حق شناسی, امامت, شیعه, اسلام, ولایت, ,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391
زمان : 16:39
فضائل امام علی(علیه السلام)در منابع اهل سنت


 بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان عزیز، ارادتمندان به اهل بیت(ع)، هرچند برای تحکیم و تثبیت اعتقاد به ولایت اهل بیت(ع) آنقدر روایت صحیح السند در کتب روایی شیعه وجود دارد که جای هیچ شک و ابهامی باقی نمی ماند مگر برای کسی که معاند است، اما جالب است که در کتب روایی معتبر اهل سنت نیز فضائل بسیاری برای اهل بیت(ع)، مخصوصا امام علی(ع) نقل شده است و عجیب است که با این همه فضائل، باز هم دیگران را بر امام علی(ع) ترجیح می دهند. دیگرانی که فضائل چندانی برای آن ها دیده نمی شود . . . . . در این نوشته فقط برای نمونه به یک قطره از دریای فضائل امام علی(ع) در روایات اهل سنت اشاره می شود. (شماره 10 و 12 را حتما بخوانید.)
 
1- محمد بن منصور توسی از امام احمد ابن حنبل نقل می کند:برای هیچ یک از صحابه رسول الله به اندازه علی فضیلت نقل نشده است(المستدرک علی الصحیحین ،حاکم حسکانی حنفی، ج 3 کتاب معرفه الصحابه)
 
2- قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:ما تریدون من على؟ ان علیا منى و انا منه و هو ولىّ کل مؤمن بعدى
 
پیامبر(ص) فرمود: از علی چه می خواهید؟علی از من است و من از علی هستم و او ولیّ هر مومنی است
 
(المستدرک علی الصحیحین جلد 3 صفحه 110)
 
3- ای علی هر کس از من جدا شود از خدا جدا شده و هر کس از تو جدا شود از من جدا شده است
 
(المستدرک علی الصحیحین جلد سوم صفحه 123)
 
4- هرکس علی را بیازارد بی گمان مرا آزرده است و هرکس مرا بیازارد خدا را آزرده است(الصواعق المحرقه ،ص 73)
 
5- هر کس از علی پیروی کند از خدا پیروی کرده است و هرکس او را نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است
 
(المستدرک جلد 3 صفحه 122)
 
6- ام سلمه گفت:پیامبر(ص) فرمود: نزدیکترین و وفادارترین مردم نسبت به من علی است(مستدرک حاکم ، 3/ 138)
 
7- ابن جناده گفت:رسول خدا(ص) فرمود تنها علی است که پیمان های مرا ادا می کند (الصواعق المحرقه صفحه 73)
 
8- ابی ثابت گفت از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود:علی با قرآن است و قرآن با علی است از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر که بر من وارد شوند(الصواعق المحرقه صفحه 74)
 
9- ابن جیش از پیامبر(ص) نقل کرد: بی تردید جز مؤمن، علی را دوست ندارد و به جز منافق علی را دشمن ندارد
 
(سنن ابن ماجه، ج1ص 42 و الصواعق المحرقه، ص 72)
 
10- عمر گفت علی سه ویژگی داشت که اگر من یکی از آنها را داشتم برایم از شتران سرخ موی دوست داشتنی تر است(در نزد عرب این تعبیر بالاترین کلامی است که می توان گفت)اولا ازدواج علی(ع) با فاطمه(س)، دوم سکونتش در مسجد که هر چه بر پیامبر(ص) روا بود بر او نیز روا بود و سوم پرچمداری روز خیبر، زیرا پیامبر(ص) گفت: در این جنگ پرچم را بدست کسی می دهم که خدا و جبرییل و من از او خشنود هستیم (مستدرک حاکم جلد 3 صفحه 125)
 
11- سعد بن ابی وقاص گفت: حدیث منزلت(یا علی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی) در شأن علی است همانطور که پیامبر(ص) فرمود که نسبت علی به من مانند هارون به موسی است یعنی هارون وصی موسی شد و طبق این گفته علی باید وصی و جانشین پیامبر می شد(سنن ابن ماجه جلد1 صفحه 45)
 
12- امام محمد شافعی 6 خصلت برای علی بیان می کند که نظیر ندارد: اول اینکه او زاهدی بود بی همتا ،دوم او عالمی بود که دیگران به او رجوع می کردند، سوم دلیر و بیباکی بود که نظیر نداشت ،چهارم اودارای شرف و حسب و نسب بود، پنجم عالم به قرآن بود، ششم عالمترین صحابه در امر قضاوت بود به گونه ای که همه او را تأیید می کردند
 
(الامام الشافعی حیاته و عصره و آرائه صفحه 154)
 
13- حیان الاسدی از پیامبر(ص) نقل کرد : یا علی به زودی این امت پس از من به تو خیانت می کنند تو دین و آیین من هستی و بر سنت من کشته می شوی،کسی که ترا دوست بدارد ،مرا دوست داشته و کسی که ترا دشمن دارد مرا دشمن داشته ،بی تردید به زودی این محاسن تو از خون سرت خضاب و رنگین خواهد شد
 
(المستدرک ، ج3 ص 142)
 
14- انس ابن مالک ازرسول اکرم(ص) روایت می کند: بهشت مشتاق سه نفر می باشد :علی ،عمار و سلمان (الصواعق المحرقه، ص 125)
 
15- عباد بن عبد الله می گوید :علی فرمود: من بنده خدا و برادر رسول خدا(ص) هستم و منم بزرگترین راستگو و بعد از من هر کس این را ادعا کند دروغگوترین مردم است: حال کسی که راستگوترین مردم است و به صراحت در خطبه های نهج البلاغه اعلام می کند که خلفا حقش را غصب کردند چه کسانی ظالم خواهند بود الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
 
16- عن ابن عباس:ان رسول الله صلى الله علیه و آله امر بسد الابواب الا باب على
 
همانا رسول خدا صلى الله علیه وآله امر فرمودند به بستن درب همه خانه‏هایى که به مسجد باز مى‏شد مگر درب خانه على(ع)
 
(سننن الترمذى کتاب المناقب، باب 21، حدیث 3732، صفحه 599، )
 
17- شنیدم زید بن ارقم گفت: اولین کسى که اسلام آورد على علیه السلام بود. (سنن ترمذى، کتاب المناقب)
 
18- کان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول: لا یحب علیا منافق و لا یبغضه مؤمن.
 
منافق على را دوست ندارد و مؤمن دشمن على نیست.
 
(سنن ترمذى جلد 5 باب 21 حدیث 3717 صفحه 594)
 
19- قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: لعلى و فاطمة و الحسن و الحسین انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم
 
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمودند : با هر کس که با شما آشتى است آشتى هستم و با هر کس که با شما در جنگ است درجنگم.
 
(سنن ابن ماجه‏،جلد 1 حدیث 145 صفحه 52 باب 11)
 
20- از على علیه‏السلام روایت شده که فرمود: من اولین کسى هستم که در پیشگاه خداى رحمان روز قیامت مى‏ایستم.
 
قیس گفت: در مورد آنها (على و حمزه) این آیه نازل شد: هذان خصمان اختصموا فى ربهم.. .(حج 19) آنها کسانى هستند که روز بدر مبارزه کردند. (صحیح بخارى جزء 5 و 6 باب 123 کتاب المغازى حدیث 465 ص 165)
 
21- با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در ایامى که حج گذارد همراه بودیم در راه در منزلى فرود آمدند و امر به نماز جماعت کردند آنگاه دست على علیه‏السلام را گرفتند پس گفتند آیا من سزاوارتر به مؤمنین از خودشان نیستم؟ عرض کردند بلى. فرمودند آیا من سزاوارتر به هر مؤمنى از خودش نیستم؟ عرض کردند بلى، پس فرمودند این«على» رهبر هر کسى است که من رهبر او هستم خدایا دوست بدار کسى که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسى که او را دشمن بداند.
 
(سنن ابن ماجه مجلد 1 ح 116 باب 11 )
 
22- ابن عباس از پیامبر(ص) نقل کرد:من شهر علمم و علی باب آن است هرکس که بخواهد وارد شهر شود باید از باب ان وارد شود بدین معنا که هرکس که خود را منتسب به پیامبر می خوانند باید از شاهراه علی باشد(المستدرک ، ج3/ ص 138)
 
23- عن ابن عباس قال: اول من صلى على‏ابن عباس گوید:
 
اولین کسى که نماز گزارد، على علیه السلام بود.(سنن ترمذى، کتاب المناقب)
 
منبع وبلاگ وزین: شیعه پاسخ می دهد


:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: فضایل علی ابن ابیطالب علیه السلام از منابع اهل سنت, علی ع, امام شناسی, شیعه, اهل سنت, اسلام, عناد, تعصب, ,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : شنبه 21 بهمن 1391
زمان : 1:53
حق طلبی چرا ، اما شخصیت زدگی هرگز


حق طلبی چرا ، اما شخصیت زدگی هرگز.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. انه خیر ناصر و معین.


پناه می برم به خدا از علمی که ما را به سوی کمال و تعالی سوق ندهد.


اخیرا با یکی از رفیقان شفیق ( عرشیا) بحثی در رابطه با برخی از اندیشمندان غربی صورت گرفت. دوست بنده به علت مقام بالای علمی این افراد مخالف بیان رذایل اخلاقی این افراد بودند ( و لو اینکه حقیقت داشته باشد) و در استدلالی که آوردند گفتند که اگر جامعه بداند فلان داشنمند فلان اخلاق زشت را داشته نسبت به علم او بی رغبت می شوند و این چیزی نیست که به نفع جامعه  ما باشد

بحثی که هست و به نظر من بسیار مهم است این مسئله است که ما در اسلام و قرآن بسیار مصادیق علم و تفکر و تدبر و تذکر و توجه و تعقل و ... را می بینیم. احادیث زیر همگی از اهمیت علم جویی در اسلام حکایت می کند:


کسب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است (طلب علم منوط به جنسیت نیست)


علم را بجویید حتی اگر در چین باشد ( طلب علم منوط به مکان خاصی نیست)


از گهواره تا گور در طلب علم باشید. ( طلب علم زمان و یا سن و سال خاصی نمی شناسد.)


حکمت گمشده مومن است آن را باید بجوید اگر چه در دست منافق باشد ( شخصیت دارنده علم هم مد نظر نیست)


هر اسیری ( از کفار) به ده نفر مسلمان خواندن و نوشتن یاد بدهد بدون فدیه آزاد است. ( حتی اگر از دشمن حربی هم بنا باشد علم را بیاموزیم باز هم باکی نیست)


پس ذات علم طلبی نه به جنسیت ، نه به سن و سال ، نه به مکان ، نه به شخصیت آموزگار و نه دوست و دشمن بودن آموزگار محدود نمی شود.


پس مهم نیست فردی که قرار است از او بیاموزیم چه نوع انسانی است بلکه مهم این است که آیا علم او کمکی به پیشرفت و ترقی من می کند یا نه.


اما صرف رجحان علمی یک نفر نسبت به ما دلیل بر این نیست که اسلوب و شیوه زندگی آن فرد هم نسبت به ما ارجحیت دارد.


الان کارگردانی که اقدام به تولید فیلم های ضد دینی و ضد الهی می کند شاید سواد کارگردانی بالاتری نسبت به کارگردانی داشته باشد که مثلا سریال امام علی (ع) را ساخته است. اما صرف اطلاع بیشتر از جنبه های تکنیکی و فنی فیلم سازی می تواند دلیلی بر این باشد که این فرد نسبت به کارگردان سریال امام علی(ع) فرد بهتری است؟


مثلا ژان ژاک روسویی که به عنوان فیلسوف بزرگ فرانسوی و از بنیانگذاران فکری انقلاب فرانسه شناخته می شود کتابی نوشته تحت عنوان امیل که در آن شیوه تربیت یک فرزند ایده آل را توضیح می دهد. در حالی که این آدم از فاسدترین افراد زمان خود بوده است. این آدم 5 فرزند حرام زاده را روانه یتیم خانه کرد بی آنکه تا آخرین لحظه حیاتش اهمیتی نسبت به سرنوشت این بچه های بدبخت بدهد. تا آخر عمر هرگز ازدواج نکرد(وهر دم یاری گزید و هر شب جایی خوابید!). بعد همین آدم در مورد شیوه تربیت کتاب می نویسد. این آقا یا خودش نمی فهمد تربیت فرزند  و رابطه پدر و پسری چیست یا بقیه آحاد جامعه بشری را چیز دیگری فرض کرده است.


استیو جابز ملعون هم به نظر کارآفرین بزرگی بوده و ایده های خلاقانه زیادی در رابطه با زمینه های تکنولوژیکی داشته است. اما همین آدم داوطلبانه جاسوسی اسرائیل را کرده است.


دوستان به نظرتان عمروعاص در امر سیاست نابغه نبود ؟ قطعا. اما در لشکر کفر قرار داشت و رو در روی امام معصوم ایستاد. طلحه و زبیر هم از اصحاب رسول الله بودند ولی بر علی (ع) خروج کردند.


منظورم این است که ما نکات مثبت و آموزنده زندگی هر فردی را می توانیم و باید در حد وسع یاد بگیریم اما نباید این توهم را بپذیریم که این افراد انسانهای خوبی هستند. مثلا آقای آنتونی رابینز انسان بسیار موفق و ثروتمندی است و سمینارهای این فرد در  رابطه با موفقیت در همه جای جهان واقعا شگفت انگیز است. اما خب این آدم مسیحی است آیا صرف این مسئله که آنتونی رابینز در رابطه با اصول و قوانین موفقیت از من نوعی بیشتر می داند دلالت بر این امر می کند که من هم از دین خودم برگردم و مسیحی شوم؟ نه. من فقط باید علم موفقیت را از این آدم بگیرم و نه بیشتر. از پزشک علم طبش را بگیرم. از سازنده یک قطعه الکترونیکی همان شیوه ساخت را یاد بگیرم.

کوتاه سخن اینکه از شخصیت ها برای خود بت درست نکنیم. فلان تاجر اصول تجارت را خوب بلد است ولی در کنار آن چند رذیله اخلاقی هم دارد. نباید به صرف موفقیت این تاجر در امر تجارت منکر شخصت اخلاقی این فرد شویم. در کل شخصیت افراد ارتباطی به تخصص علمی یا موفقیت مادی آن افراد ندارد.


حتی این مسئله در داخل خود علمای دین هم مطرح است. مرحوم علامه طباطبایی در رابطه با برخی از روایات کتاب عظیم الشان بحارالانوار اشکالاتی را مشاهده کرده بود ( که گویا این احادیث به امام صادق (ع) منتسب می شد.) و حاشیه در همین زمینه نوشته بودند. ناشر به ایشان گفته لحن قلمشان را قدری ملایمتر بفرمایند. اما علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در پاسخ فرمودند: در مکتب ما ارج و قرب امام صادق (ع) بیشتر از علامه مجلسی ره است. خب آیا علامه طباطبایی ره خواسته با این کار به مرحوم علامه مجلسی ره اهانتی روا دارند؟ ابدا. فقط خواسته اند که حقایق در زیر خاکستر جهل نماند. و الا همه می دانیم که علامه مجلسی ره از بزرگان مذهب تشیع هستند و الحق حق بزرگی بر گردن ما دارند.


در جنگ جمل فردی به حضرت علی (ع) گفت: این دو (طلحه و زیبر) هر دو از اصحاب نزدیک پیامبر بوده اند. مگر می شود اینها باطل باشند. علی (ع) در جواب فرمودند: تو حق را با افراد می شناسی یا افراد را با حق؟


باید جبهه حق و باطل را بشناسیم نه اینکه جبهه حق و باطل را با افراد بشناسیم.


به جز انبیاء  و امامان هر  انسانی اعمالش می تواند خطا باشد. حال هر که میخواهد باشد. می تواند شیخ صنعانی باشد که 50 سال در کعبه به حرمت زیست اما به خاطر عشق یک دختر ترسا دین و آیین خود را فروخت و شراب نوشید و خوکبانی کرد و البته به لطف حضرت حق توبه کرد.


من مخالف تحصیل در کشورهای غربی یا مطالعه آثار محققین این کشورها نیستم.ما پشت به میراث بشری نمیکنیم. اما به دو شرط:


اول اینکه علمی که من می آموزم در جهت خدمت به ابناء بشر  و رستگاری و سعادت من باشد. ( مثلا من طب یاد بگیرم که بتوانم جان انسانها را حفظ کنم یا معماری برای اینکه بتوانم خدمتی به جامعه بکنم) پس علمی که به همراه آن تعهد و اخلاق نباشد آن علم ما را به هیچ کجا نمی رساند.


دوم اینکه از این افراد فقط و فقط علمشان را یاد بگیریم  و علوم دانشگاه های غرب شامل کروات و عرق و ورق و کازینو و دیسکو و نمادها و غیر ذلک نمی شود.

قدرت افرنگ از علم و فن است

از همین آتش چراغش روشن است

علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ 

عقل می باید نه ملبوس فرنگ

اقبال لاهوری ره

 که این امر شامل این مسئله هم می شود که ما شخصیت اخلاقی این آموزگاران را هم بشناسیم تا بتوانیم با معیار دین صحیح را از سقیم تشخیص دهیم و خدای ناکرده به ضلالت  و گمراهی کشیده .نشویم

والسّلام علی من اتّبع الهُـــــــــدی

سجّاد علوی 



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، دل نوشته و خودمانی، ،
:: برچسب‌ها: علم و دین, حق شناسی, فرهنگ علم آموزی, دین و علم, منطق, امام شناسی, شخصیت زدگی, جبهه حق, اقبال لاهوری, ژان ژاک روسو,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : جمعه 20 بهمن 1391
زمان : 15:36
آخرین مکاتبات من و خود سیّد(مدیر وبلاگ رهروان امام خامنه ای {سابق}-رهروان ولایت{الان}-)


داستان از این قراره که سید و دوستاش و هم مسلکهاشون به غیر معصوم(آیت الله خمینی ره بنیادگذار انقلاب اسلامی و آیت الله خامنه ای مد ظله العالی رهبر شایسته انقلاب اسلامی) امام اطلاق میکنند که بدعتی آشکار است. قبلا مکاتباتی بصورت نطر و پاسخ نظر داشتیم که سید قبول کرد حق با علامه طهرانی ره در کتاب گرانقدر امام شناسی جلد 18 صص 206 تا 235 است و نباید به غیر معصوم امام گفته بشه که در پست مکاتبه من و سید ثبت شده.

و حالا:

سید بنام :

بنده خدا

 سلام علی آقا خسته نباشید...حق باشماودوستتون هست اما اگه من یکدفعه عوض کنم ممکنه مسائلی بوجودبیاد واین شعرویکی ازبچه هاگفت براتون بفرستم

هرکی ایراد بگیره به عشق من


از لجش عشقمو بیشتر می کنم




پاسخ من بهش:

علیک السلام 


. . . وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ . . . و حال آنكه خدا از حق[گويى] شرم نمى‏كند . . . 53 احزاب

 
مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿18ق﴾[آدمى] هيچ سخنى را به

لفظ درنمى‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‏كند] (18سوره ق) حسابش رو باید پس بدی 
جواب امام زمان عج رو خودت باید بدی که با وجود امام معصوم حی حاضر چنین خبطی مرتکب داری میشی 
و جالبه که میگی حق با منه ( یعنی فهمیدی موضعت و ادعات باطله) ولی سرِ تعصب باز هم به نتیجه اش عمل نمیکنی!! 
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال 
در جواب :( اما اگه من یکدفعه عوض کنم ممکنه مسائلی بوجودبیاد) باید از قرآن برات بگم مثل ساحران مومن به موسی عمل کن مردم هرچی میخوان بگن بگن حق رو فدای رضایت و نارضایتی دیگران نباید کرد:

 
فرعون به ساحران ایمان آورده به موسی ع گفت:فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ

وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ(پس بى‏شك دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مى‏كنم و شما را بر تنه‏هاى درخت‏خرما به دار مى‏آويزم -71 طه) 


ساحران توبه کار در جوابش با قاطعیت گفتند:قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا

مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿72طه﴾گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و [بر] آنكس كه ما را پديد آورده است ترجيح نخواهيم داد پس هر حكمى مى‏خواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم مى‏رانى.
این هم از حافظ: 
رند عالم سوزرا با عافیت بینی چه کار؟

سید:سلام علی اقا بخدا زشته به خداقسم خود امام زمان راضی نیست که دوتاشیعش سریک موضوع الکی هتک حرمت کنن من دفعه قبلم گفتم ماهافقط عاشقیم وبه همون امام زمان قسم اهل ریا ووام وازاین جورحرفا بخاطراطاعت ازعشقمون نیستیم باورکن حتی کارت بسیجم ندارم

من: السلام علی من اتّبع الهدی 
مرد حسابی من برات از آیات قرآن که همه فرق اسلامی قبولش دارن دلیل و مطلب گذاشتم 
از گفته های علامه طهرانی ره و علامه طباطبایی ره دلیل آوردم شورشو تو تعصب و یه دندگی در آوردین بسیجی بودن مگه بده؟ بسیجیها میگن بسیجی یعنی امام علی علیه السلام با این تعریف هر کس که در حد توان تابع علی علیه السلام باشه میشه بسیجی. 
بسیجی بودن بد نیست عدم تبعیت از عقل و منطق و بدعت گذاشتن در دین خدا بده و حرامه من مطمئنم امام زمان از تندروی خوشش نمیاد و کل ما حکم به العقل حکم به الشرع: هر چه را عقل(سلیم،نه مغرض) بهش حکم کنه شرع هم به آن حکم میکنه.
امام زمان راضی نیست تعداد امامها رو زیاد کنید به چه زبونی دیگه بگم؟ 
کی گفته بدعت گذاری تو دین حق موضوع الکیه؟ فقط متعصبان دور از منطق از این حرفها برا توجیه کار نادرستشون استفاده میکنن 
خلاصه دیگه پیگیر مطلب نخواهم بود برامم مهم نیست خواستی بخاطر احترامت!! به رهبر رب العالمین هم بگو. 

حجّت بر شما تمام شد. 

سید:

بسم رب الامام الخامنه ای....

سلام-باشه من احمق وشماهاعاقل

علی آقاروزاول فکرمیکردم آدم منطقی ای باشی اماالان میبینم فقط داری توهین میکنی درهرصورت امیدوارم مپیروزوموفق باشی
هرکس شهیدحق شدهمراه باحسین است
آری مسیرعشق ازعباس تاحسین است
درکربلای این عصر سوگندبرابوالفضل
لبیک یاخامنه ای لبیک یاحسین است
اللهم عجل لولیک الفرج واحفظ قائدناالامام الخامنه ای وارزقنی الزیارت الامام الخامنه ای-یاعلی و خداحافظ
پاسخ من


بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین
والصلوة والسلام علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد خاتم النبیین 
وعلی آله الاطهار ، الذین فرض الله تعالی طاعتهم علی خلقه اجمعین من الاولین و الآخرین 
واللعن الدّائم الابدیّة علی اعدائهم ، اعداء الله اجمعین. 
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السلام . 
خداوند را شاکرم که به من عقلی که باهاش بدعت رو از سنت تشخیص بدم داده و از گمراهی های آخر الزمان با هر رنگ و صبغه ای به هر عنوانی دور داشته. 
من توهینی نکردم نه فحشی نه ناحقی از طرف من به شما نسبت داده نشده که باز برا همین هم شاکرم. 
رهبری خامنه ای رو هم قبول دارم. 
ولی سرم هم بره بیشتر از رهبر بهش نمیگم پای حرفمم وایستادم، اسرائیل و آمریکا و یهود و فراماسون و شیطانپرستی و چه و چه رو هم میشناسم جنگ هم خدای ناکرده باشه قبل از بسیجی های(میدونم بسیجی نیستی نمیخواد دوباره قسم و آیه بیاری) پر ادعایی که نمیدونن به کی چه لقبی بدن تو خط مقدمم. 
هر کس دینش رو با دلیل و بیّنه نشناسه تو فتنه ها در خواهد ماند. 
برای آخرین بار اینو از من بشنو: 
به غیر معصوم نباید امام گفت. ما الان امام داریم و ایشان حضرت ابا صالح المهدی حجة ابن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند. 
امام معنای لغویش مطرح نیست پس باید به اوبامای ملعون هم بگن امام آمریکاییها چون رهبر سیاسیشون الان این ملعونه یا باید به شافعی ها هم امامیه بگن چون شافعی پیشواشونه ولی فقط به شیعه ها امامیه میگن چون امام یعنی یکی از دوازده جانشین معصوم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم. 
تو هم یه دلیلی اینجوری برا حرفات بیار با شعر نوشتن که چیزی اثبات نمیشه . 
به رهبر و مرحوم آیت الله خمینی ره نباید امام گفته بشه تو هم نگو تو قبر و قیامت باید جوابگو باشی.

سیّد:

سلام علی اقا یکسر کوتاه مجددا ب وب بنده بزن.منتظرم

 

من:

سلام علیکم.

خیلی ممنون از تغییر دادن اسم وبلاگتون

آجرک الله عنی جزاء الخیر بما هدیتَ

ولی داخل مطالب وبلاگت باز هم لفظ امامِ اطلاق شده به رهبر انقلاب اسلامی وجود داره.

ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم

کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم.

داخل وبلاگت هم یه دستی بگردونی خدا و  رسول صلی الله علیه و آله وسلّم و ائمه اطهار علیهم اسلام ازت راضی میشن.

تناقض

تناقض 2
جالبه

 



:: موضوعات مرتبط: 313 دلاور نستوه، مطالب و مباحث دینی و مذهبی، دل نوشته و خودمانی، ،
:: برچسب‌ها: مناظره, مکاتبه, حق, طنز واقعی, خامنه ای مد ظله, سید و من, خمینی ره, امام شناسی, علامه طهرانی ره, علامه طباطبایی ره, به غیر معصوم نمیشه امام گفت,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : پنج شنبه 20 بهمن 1391
زمان : 11:12
طبق استدلال علامه طباطبایی ره ، نمیشه به غیر معصوم امام گفت.


  مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در جلد 4 کتاب شریف و گرانقدر تفسیرالمیزان در اثبات اعتبار نکاح متعه (عقد موقت یا همان صیغه) در برابر علمایی که قائل به این شریعه الهی نبودند بحثی را در رابطه با تفاوت معنای لغوی و فقهی الفاظ قرآن مطرح کرده که ذکر آن خالی از لطف نمی باشد:

علمای اهل سنت با طرح این مسئله که کلمه استمتاع در آیه شریفه "...فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً..." (...و زنانى را كه متعه كرده‏ايد مهرشان را به عنوان فريضه‏اى به آنان بدهيد...) سوره نساء آیه 24. به معنای بهره بردن و کامجویی است نه اینکه معنای خاص(عقد موقت) از آن برداشت شود و بنابراین نکاح متعه را رد می کنند.

 علامه طباطبائی ره در پاسخ به سوال این دسته از علما بحثی به مضمون ذیل دارد که مشروحاً بیان می گردد:

 رسوم و سنت هایی که در عهد نزول قرآن در میان آن مردم با اسماء خاص رایج بوده در قرآن هم برای امر و یا نهی از آن رسوم از همان اسماء استفاده گردیده است. به عنوان مثال معنای لغوی کلمه حج به معنای قصد کردن است اما امکان ندارد کسی از قرآن این معنا را دریابد که مراد از حج ، قصدکردن باشد. زکات در لغت به معنای پاک گردید یا افزوده گردید می باشد اما در معنای فقهی به حدنصاب اموال نه گانه ذکر شده در فقه دلالت می کند. یا صلوة به معنای دعاست اما در قرآن از صلوة تحت عنوان نماز یاد شده است. و همین طور است در باب سایر کلمات مانند بیع ، ربح ، غنیمت و ... علامه طباطبایی ره در ردّ ادّله علمای اهل سنت گفته است که استمتاع نمی تواند در آیه 24 سوره نساء به معنی بهره بردن باشد بلکه به معنای نکاح متعه می باشد. چرا که این کلمات به قدری در معنای فقهی آن استعمال شده اند که دیگر شنونده از آن به معنای لغوی اراده نمی کند. خواه این شدت استعمال از طرف حضرت حق باری تعالی باشد و یا از طرف مسلمین. در هر حال دیگر آن کلمه به معنای لغویش به کار نمی رود. مثلا آیا می توان هر کس رهبری چند نفر را بر عهده گرفت به او بگوییم امام جماعت؟ قطعا نه. چرا که امام جماعت به فردی گفته می شود که پیشوای نماز مسلمین می باشد.

حال برگردیم به بحث خودمان در رابطه با اینکه عده ای لفظ امام را به افراد غیر معصوم اطلاق می کنند:

نظر به مطالب فوق نتیجه می گیریم که استدلال آن دسته از افراد که می گویند منظور ما از استعمال لفظ امام برای فرد غیر معصوم در معنای لغوی آن یعنی پیشوا است کاملا باطل است. اگر هم منظورشان از امام در این مورد معصوم بودن مشارٌ الیه است به معنی این که  دقیقا مثل دوازده امام باشد، بدعت آشکار و زیاد کردن تعداد امامان معصوم است که در روایات تصریح شده که تعداد جانشینان پیامبر اکرم (ص) به تعداد نقباء بنی اسرائیل 12 عدد است نه بیشتر و نه کمتر.پس به معنی جانشین نمیشود گفت به معنی امام معصوم هم گفتنش، کفر محض است چرا که امام عصر ماعج حی و ناظر بر این مسائل است و غیبت در مقابل ظهور قرار دارد نه در مقابل حضور. صرف غایب بودن دال بر عدم حضور امام زمان عج تعالی فرجه الشریف ارواحنا له فداء نمی باشد. کوتاه سخن این که لفظ امام نیز همانند سایر الفاظ دارای بار معنایی فقهی خود می باشد و شنونده هم از آن مقصودی جز همان معنای فقهی در نمی یابد. مغلطه ای که این افراد در استعمال لفظ به معنای لغوی آن (امام یعنی پیشوا) به کار می برند ، شبیه همان مغلطه ای است که برخی در رد نکاح متعه می نمایند. 



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، دل نوشته و خودمانی، ،
:: برچسب‌ها: علامه طباطبایی ره, تفسیر المیزان, امام شناسی, متعه, صیغه, معنای لغوی, معنای فقهی, امام, خامنه ای مد ظله, خمینی ره,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : یک شنبه 15 بهمن 1391
زمان : 23:29
آشنایی با امیر المؤمنین،علیّ ابن ابیطالب علیه السّلام 7
| ادامه مطلب...

 آشنایی با  امیر المؤمنین،علیّ ابن ابیطالب علیه السّلام 7

 

منتهى الامال

قسمت اول : باب سـوّم

مرحوم حاج شيخ عباس قمى

- ۷ -


مورّخ امين مسعودى گفته (134) كه چون خواستند ابن ملجم را بكشند، عبداللّه بن جـعـفـر خـواسـتـار شـد كـه او را بـا مـن گـذاريـد تـا تـشـفـّى نـفـسـى حاصل كنم پس ‍ دست و پاى او را بريد و ميخى داغ كرد تا سرخ شد و در چشمانش كرد آن مـلعون گفت : سُبْحانَ اللّهِ الَّذى خَلَقَ الانسانَ اِنَّكَ لَتَكْحَلُ عَمَّكَ بِمَلْمُولٍ مَضٍّ؛ پس مردمان ابـن مـلجـم را مـاءخـوذ داشـتـنـد و در بـوريـا پـيـچـيـدنـد و نـفت بر او ريختند و او را آتش ‍ زدند. . . . . .

. . . . . .

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: امام علی علیه السلام, امام شناسی, شیعه, فضایل علی ابن ابیطالب علیه السلام,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : یک شنبه 1 بهمن 1386
زمان : 12:0
آشنایی با امیر المؤمنین،علیّ ابن ابیطالب علیه السّلام 5
| ادامه مطلب...

 آشنایی با  امیر المؤمنین،علیّ ابن ابیطالب علیه السّلام 5

منتهى الامال

قسمت اول : باب سـوّم

مرحوم حاج شيخ عباس قمى

- ۵ -


امّا عبدالرحمن بن ملجم به قصد قتل اميرالمؤ منين عليه السّلام به كوفه آمد و در محلّه بنى كِنْدَه كه قاعدين خوارج در آنجا جاى داشتند فرود شد ولكن از خوارج قصد خويش را مخفى مى داشت كه مبادا منتشر شود در اين ايّام كه به انتظار كشتن اميرالمؤ منين عليه السّلام روز بـه سر مى برد وقتى به زيارت يكى از اصحاب خويش ‍ رفت در آنجا قَط امِ بنت اخضر تيميّه را ملاقات كرد و او سخت نيكو روى و مشگين موى بود و پدر و برادر او را كه از جمله خـوارج بـود ... . . . .

. . . . .

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: فضایل علی ابن ابیطالب علیه السلام, امام شناسی, امام علی علیه السلام, شیعه,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : یک شنبه 1 بهمن 1386
زمان : 11:48
آشنایی با امیر المؤمنین،علیّ ابن ابیطالب علیه السّلام 3
| ادامه مطلب...

 آشنایی با فضایل امیر المؤمنین،علیّ ابن ابیطالب علیه السّلام 3

منتهى الامال

قسمت اول : باب سـوّم

مرحوم حاج شيخ عباس قمى

- ۳ -


ديـگـر حـديـث بـسـاط است كه سير دادن آن جناب باشد جمعى از اصحاب را در هوا و بردن ايـشـان را بـه نزد كهف اصحاب كهف و سلام كردن اصحاب بر اصحاب كهف و جواب ندادن ايـشـان جـز امـيـرالمـؤ مـنين عليه السّلام را و تكلّم نمودن ايشان با آن حضرت و ديگر طلا كـردن آن جـنـاب كـلوخـى را بـراى وام خـواه (59) و حـكم كردن او به عدم سقوط جِدارى كه مُشْرِف بر انهدام بود و آن حضرت در پاى آن نشسته بود و ديگر نرم شدن آهن زره در دسـت او چـنـانـچه خالد گفته كه ديدم آن جناب حلقه هاى درع خود را با دست خويش اصـلاح مى فرمود و . . . . . 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: معجزات علی ابن ابیطالب علیه السلام, فضایل علی ابن ابیطالب علیه السلام, امام شناسی, شیعه,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : یک شنبه 1 بهمن 1386
زمان : 11:28

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.